فرهنگ غذای سازمانی
پیش تر اهمیت غذای سازمانی را در مقاله ی غذای سازمانی، نیروی کمکی سازمان شما مورد تحلیل و بررسی قرار داده ایم. اما صحبت در مورد فرهنگ غذای سازمانی بدون تعریف فرهنگ سازمانی امکان پذیر نیست. فرهنگ سازمانی مجموعه باورها، ارزشها و هنجارهای آموخته شده و به اشتراک گذاشته شده توسط کارمندان یک مجموعه است. ارزشهایی که از طریق تجربیات معمول و شخصی آنها به دست میآید. بنابراین فرهنگ غذای سازمانی مجموعه این باورها و هنجارهاست که به غذای کارمندان و غذای سازمانی مربوط میشود.
فرهنگ غذای سازمانی در سه سطح مختلف قابل بررسیست:
- سطح سیاست سازمانی
- سطح هنجار
- سطح فردی
سطح سیاست سازمانی
دستورالعملهای رسمی یک سازمان برای تهیه غذای کارمندان یکی از عوامل مهمی است که روی فرهنگ غذایی سازمان ها و شرکت ها تاثیرگذار است. این قوانین به بزرگ یا کوچک بودن یک سازمان و تنوع سیاستهای عملکردی آنها بستگی دارد. برنامه یا منوی غذای شرکتی به صورت روزانه، هفتگی یا ماهانه؛ نوع غذاها وشیوهی سرو آنها و ... به این دستورالعملها وابسته اند.
سطح هنجار
عادات غذایی و شیوههای صرف غذا توسط کارمندان نیز فرهنگ غذایی سازمان را تحت شعاع قرار میدهد. با اینکه ممکن است قانون خاصی برای غذا خوردن دسته جمعی در یک شرکت یا سازمان نباشد معمولا کارکنان هر بخش تمایل دارند ناهار خود را در کنار هم صرف کنند. این کار علاوه بر این که میتواند باعث ایجاد صمیمیت بیشتر میان کارمندان آن بخش شود زمان خوبی است تا به صحبتهای کاری که فرصت یا حوصله آن در ساعات دیگر وجود ندارد پرداخته شود.
سطح فردی
اینکه یک شخص چه غذایی را کِی، کجا و با چه کسی میخورد نیز در شکل گرفتن فرهنگ غذای سازمانی موثر است. پاسخ این پرسشها به رژیم و سلیقهی غذایی هر فرد و کسانی که شخص وقت خود را با آنها میگذراند مربوط میشود. مثلا آقای "الف" قرمه سبزی کترینگ "ب" را ساعت 12 برای ناهار روز دوشنبه همراه آقای "ج" در اتاق کارشان میخورد. فرهنگ اقلیمی، محل تولد،جنسیت، سن، ترجیحات شخصی، باورهای مذهبی، ملاحظات پزشکی و ... عواملی هستند که بر رفتار و ارزشهای فرد در راستای ایجاد فرهنگ غذایی سازمان تاثیرگذار هستند.
سیاست های غذایی سازمان، هنجارهای غذایی هر گروه از کارمندان و عادات غذایی هر شخص در مجموع فرهنگ غذایی یک سازمان را شکل میدهند. این عوامل با اینکه در ارتباط باهم هستند اما لزوما مشابه نیستند. مثلا شرکت برای ناهار جوجه کباب در نظر گرفته ولی یکی از کارمندان قرمه سبزی را ترجیح میدهد و کارکنان بخش انفورماتیک مایلند برای ناهار به یک قهوه خانه سنتی رفته و دیزی بخورند.
بنابراین شاخصهای سطوح فرهنگ غذای سازمانی در سه سطح تعریف میشوند:
1-دستورالعملها و قوانین یک سازمان در مورد غذای شرکتی که کارمندان مجبور به تبعیت هستند و نشاندهندهی دیدگاه آن سازمان در مورد غذای سازمانی است.
2-عادات و روشهای غذا خوردن دسته جمعی عدهای از کارمندان یک بخش از سازمان
3-سلیقه و رژیم غذایی هر فرد
ابعاد فرهنگ غذای سازمانی
فرهنگ غذای سازمانی در چهار بعد مختلف مورد تحقیق قرار میگیرد:
- تهیه غذا و سیاست عملکرد سازمانی
- سیاست زمانی سازمان
- سیاست سلسله مراتب سازمانی
- قابلیت وصول و سیاست دسترسی به غذا
سیاست عملکرد سازمانی
تهیه و تدارک غذا هزینه ایست که سازمان برای غذای کارمندان خود میپردازد. این بودجه میتواند به شکلهای مختلف برای این کار صرف شود: تاسیس رستوران داخلی در محل شرکت، اختصاص بن غذا برای کترینگ ها و رستوران ها، و یا افزودن بخشی به عنوان هزینه غذا به فیش حقوقی...
سیاست عملکرد سازمانی در بخش غذا نیز به رویدادها و یا مراسمی ارجاع میشود که غذا در آن سرو میشود. این رویدادها میتواند یکی از وعده های غذایی معمول مانند ناهار کارمندان یا مراسم خاصی مانند جشنهای پایان سال باشد. نوع ارائه و تهیه غذا در هر رویدادی که باشد بر تجربهی غذایی کارمندان اثر قابل توجهی دارد که با توجه به تنوع فرهنگ غذایی هر سازمان متفاوت خواهد بود.
برای مثال اگر سازمانی ملاحظات پزشکی برخی کارمندان مسن خود را در منوی غذای شرکتی خود در نظر بگیرد، فرهنگ غذای سازمانی اش نسبت به شرکتی که منوی ثابتی برای تهیه غذای کارمندان اختصاص میدهد غنیتر است.
طبق تحقیقات صورت گرفته تنوع غذا بیش از خوشمزگی آن اشتهای انسان را برانگیخته و مصرف آن را افزایش میدهد.
در آزمایشی به تعدادی از افراد یک ظرف بزرگ شکلات M&M در 10 رنگ و به تعداد دیگری نیز همان مقدار اما در 7 رنگ داده شد. دسته اول 43% بیش از دسته دوم شکلات خورده بودند. (تنوع کاذب)
در آزمایش دیگری به عدهای مقدار معینی لوبیا سبز در 6 طعم و به دسته دیگر همان اندازه لوبیا سبز با تنها یک طعم داده شد و مصرف لوبیا سبز با طعمهای متنوع 69% بیشتر بود. (تنوع واقعی)
نتیجه اول اینکه ایجاد تنوع بیشتر در منوی غذای کارمندان با گنجاندن غذاهای گیاهی و سالم بیشتری نسبت به غذاهای آماده و فست فود میتوان کارکنان یک سازمان را به داشتن رژیم غذایی سالمتر و غنیتر تشویق کرد و در بلند مدت اثرات مثبت آن را در روحیه و عملکرد آنها انتظار داشت.
دوم اینکه میتوان غذا را بهانهای برای ایجاد شبکههای اجتماعی درون و برون سازمانی قرار داد. غذا عاملی مهم در ایجاد روابط جدید بین کارمندان یا تحکیم روابط قدیمی آنهاست. مثلا یک کارمند تازه وارد میتواند با دعوت همکاران خود به ناهار آغازگر یک رابطه باشد. (شبکه درون سازمانی) پس در سازمانهایی که به کار تیمی اهمیت میدهند چیز عجیبی نخواهد بود اگر هزینه یا سوبسیدی برای غذای کارمندان خود در نظر بگیرند تا دستیابی به این هدف آسانتر شود.
همچنین برگزاری مهمانی ها و رویدادهای مختلف و سرو غذاهای متفاوت و متنوع، در ساختن رابطه کاری با دیگر سازمانها یا نزدیک تر شدن به مشتریها و ایجاد اعتماد بیشتر میان دو طرف بسیار موثر است که البته این به سیاست بازاریابی و شیوه مدیریت آن سازمان بستگی دارد. (شبکه برون سازمانی)
"سیاست عملکرد یک سازمان در تهیه غذا بخشی از فرهنگ غذای سازمانی است"
سلسله مراتب
هرچه سیستم سلسله مراتب در یک سازمان قویتر باشد فاصله بین روسا و مدیران با کارمندان زیردست آنها بیشتر خواهد بود. مثال بارز اینگونه سازمانها ارتش است که حتی برای نشان دادن درجه از علائم خاص در لباس نظامی استفاده میشود و اطاعت از مافوق و تنبیه کارکنان خاطی بسیار سختگیرانه اعمال میشود. برعکس آن در شرکتهای کوچکتر و استارتآپها به منظور برقراری روابط صمیمیتر، این سیستم سلسله مراتبی بسیار کمرنگتر است. تفاوت بین این دو رویکرد همانند تفاوت بین سازمانهای مکانیزمی و سازمانهای ارگانیک است. طبیعیست که هرچه قدمت یک سازمان بیشتر باشد سیستم سلسله مراتب قویتری خواهد داشت.
وقتی یک سازمان رشد میکند و بزرگتر میشود مسائل کاری و همچنین روابط آن با کمپانیهای دیگر نیز به همان اندازه بیشتر میشود. این امر موجب استخدام نیروی انسانی بیشتر شده و کنترل و هدایت این منابع انسانی در مسیر درست نیازمند راهکارهاییست که یکی از آنها ایجاد سلسله مراتب یا در اصطلاح عام بوروکراسی است. این مکانیزم با وجود نتایج نامطلوبی مانند ایجاد خطوط قرمز بین کارکنان و مدیران، برای بقا و پیشرفت هر سازمانی ضروریست. البته که همین سیستم سلسله مراتبی میتواند عاملی انگیزشی برای کارمندان باشد تا با تلاش بیشتر به رتبههای بالاتر و در نتیجه مزایای شغلی بهتر دست پیدا کنند.
رتبه و عنوان شغلی میتواند بر عواملی چون حقوق و مزایا، فضا و اتاق کار و یا نوع وسیلهی حمل و نقل سازمانی تاثیرگذار باشد اما اثر آن بر فرهنگ غذای سازمانی نیز کاملا مشهمود خواهد بود. در یک شرکت کوچک احتمال اینکه همه کارمندان سر یک میز و در فضایی صمیمی غذا بخورند بسیار زیاد است. حتی ممکن است مدیر شرکت نیز در صرف غذا آنها را همراهی کند. کارمندان غذای خود را با هم شریک میشوند و در مورد کیفیت و مزه غذاها تبادل نظر میکنند.
در سازمانهای بزرگ اما داستان متفاوت است. معمولا اگر مکانی مانند سالن غذا خوری برای کارمندان در نظر گرفته نشده باشد آنها مجبوربه صرف غذای خود پشت میز کارشان هستند. فرصت محدودی برای خوردن ناهار وجود دارد و شاید لذت صرف یک وعدهی غذای خوب رویایی دور به نظر برسد. در مقابل مدیران و پرسنل رده بالا اتاقی مجزا و مجهز برای این امر در اختیار دارند و یا حتی از یک آشپز مخصوص برای طبخ غذای هیات مدیره استفاده میشود که طبعا غذای مدیران متفاوت و با کیفیتتر از غذای کارمندان و کارگران خواهد بود.
علاوه بر اینها بر اساس سیستم تهیه غذا و سیاست عملکرد سازمانی، کارمندان رتبه بالا برای جذب مشتری و ارتباط با همسطحان خود در سایر کمپانیها باید برای غذای اینگونه ملاقاتها و رویدادها هزینههای بیشتری در نظر بگیرند و توجه بیشتری به این موضوع داشته باشند.
"سیستم سلسله مراتب بخشی از فرهنگ غذای سازمانی است"
زمان
تعاریف و تعابیر متفاوتی از مفهوم و واژه "زمان" در علوم مختلف به کار میرود که مسلما همه نسبی هستند و یک تعریف قطعی و واحد از آن وجود ندارد. در اینجا نیز زمان وسیلهای برای تشخیص مراحل رویدادهاست. سیاست زمان در فرهنگ غذای سازمانی به مدت و میزان انعطاف وقتی که برای صرف غذا یا استراحت کارمندان اختصاص مییابد اطلاق میشود. در اصل پاسخ به پرسشهای زیر مشخصکننده سیاست زمان یک سازمان برای وعدههای غذایی و استراحت کارکنان خود است:
- چه ساعتی صبحانه/ناهار/شام صرف شود و یا به استراحت اختصاص مییابد؟
- مدت زمان صرف غذا و استراحت چقدر است؟
- آیا کارمندان برای زمان غذا و استراحت حق انتخاب دارند؟
اگر سازمانی رستوران داخلی یا محلی برای صرف غذای کارمندان داشته باشد و یا رستورانها و کیترینگهای زیاد و متنوعی در مجاورت آن موجود باشد، زمانی که برای ناهار و استراحت در نظر گرفته میشود کمتر از سازمانی خواهد بود که سلف سرویس ندارند و موقعیت مکانی آنها دور از رستورانهای شهر است.
برخی شرکتها ساعات معینی برای غذا و استراحت کارکنان در نظر میگیرند و کارمند موظف به رعایت دقیق آن است. حال آنکه ممکن است در جایی دیگر مدت این زمان (مثلا 2 ساعت) در اختیار کارمندان قرار میگیرد و این خود کارمند است که برای آن برنامهریزی میکند.
به کار بردن سیاستهای زمانی مختلف برای وعده غذایی و استراحت منجر به ایجاد فرهنگ های غذایی سازمانی متفاوت میشود. این فرهنگ بر عادات، رژیم و سلایق غذایی کارمندان و سلامت آنها ، مخصوصا در بلند مدت، اثری چشمگیر دارد.
اول اینکه کوتاه بودن زمان اختصاص یافته برای غذا و استراحت باعث تندخوری و پرخوری و در نتیجه چاقی و خطر سلامت برای کارمندان خواهد بود.
دوم اینکه روی انتخاب غذا موثر است. مثلا اگر زمان صرف غذا کم و در نزدیکی شرکت فراوانی فست فود باشد تمایل به انتخاب و خوردن این نوع غذاها بیشتر میشود.
تحقیقات نشان داده است که خوردن 2 وعده فست فود در هفته خطر ابتلا به دیابت نوع 2 و بیماریهای قلبی را به ترتیب 27 و 56 درصد بیشتر میکند و اگر میزان مصرف حداقل 4 وعده در هفته باشد 80 درصد احتمال خطر مرگ بر اثر ایست قلبی را افزایش میدهد. شاید عجیب باشد اما میزان تاثیر خوردن فست فود بر اینگونه بیماریها از عواملی مانند سن، جنسیت، شاخص توده بدنی و حتی مصرف دخانیات بیشتر است.
سوم اینکه اگر غذای سازمانی با ملاحظات پزشکی، رژیم یا سلایق غذایی کارمند متفاوت باشد، به دلیل زمان محدود، فرد غذای خود را در منزل تهیه کرده و سر کار میآورد. اینجاست که دیگر سیاست غذایی از اختیارات سازمان (در مورد آن کارمند یا کارمندان خاص) خارج میشود و به انتخاب خود کارمند وابسته خواهد شد. اگر کارمند تمایل به غذاهای سالم داشته باشد این زمان کم برای او و سلامتش و در نتیجه عملکردش اثری مثبت به همراه خواهد داشت! در صورت عکس نیز نتیجه مغایر با اصول سلامت کارمند و پایین آمدن سطح عملکرد مثبت او خواهد بود.
در آخر اینکه مشخص میکند آیا کارمندان میتوانند غذا را در کنار هم صرف کنند یا خیر. اگر زمان صرف غذا و استراحت به علت فصل شلوغ کاری متغیر باشد احتمالا این امکان از کارمندان سلب میشود. غذا خوردن دسته جمعی و صرف زمان بیشتر برای آن میتواند باعث تنوع بیشتر در منوی غذای کارمندان و رضایت و سلامت آنها شود.
"زمان استراحت و ارائه غذا به کارمندان بخشی از فرهنگ غذای سازمانی است"
سیاست دسترسی به غذا
موضوع بحث سیاست دسترسی به غذا مجاورت توزیع کنندگان غذا و سهولت به دست آوردن آن برای کارمندان یک سازمان است. مهمترین عامل در این بخش مکانیست که شرکت،سازمان یا کارخانه در آن واقع است زیرا ظرفیت دلیوری اکثر کترینگ ها و تهیه غذاها محدود بوده و یا ممکن است در اطراف سازمان رستوران ها به اندازه نیاز یا با تنوع مطلوب وجود نداشته باشند.
علاوه بر موقعیت مکانی، برخورداری از آشپزخانه درون سازمانی یا قرارداد با یک کترینگ یا تهیه غذای شرکتی که مسئولیت حمل و توزیع غذای کارمندان را برعهده داشته باشد بر این سیاست تاثیرگذار است. این را هم باید در نظر داشت که همیشه انتخاب مکان مناسب برای یک سازمان یا شرکت امکانپذیر نیست. یک کارآفرین جوان و کم سرمایه را فرض کنید: او دوست دارد که در مرکز شهر، جایی که پتانسیل جذب مشتری و کلا انجام امور راحتتر و بهصرفهتر است و طبعا دسترسی به غذا نیز برای شرکتش سهلتر است دفتر کار خود را دایر کند، اما قیمت یا اجارهی بالای ملک و سنگین بودن هزینهها این امکان را از او سلب میکند. یا اینکه کارخانهای میبایست به دلایل زیست محیطی خارج از شهر دایر شود، جایی که احتمالا رستوران یا کترینگی در چند فرسخی آن هم یافت نشود.
این نکته هم جای تامل دارد که به نظر نمیرسد مدیران شرکتها در زمان انتخاب محل سازمان خود مساله غذای کارمندان برایشان در اولویت باشد، چراکه قطعا هدف آنها از تاسیس شرکت ناهار دادن به کارمندان نیست. بلکه فاکتورهایی مانند قیمت ملک یا میزان اجاره، دسترسی مشتری، میزان ترافیک محل و ... در تعیین مکان جغرافیایی دفتر کار برای آنها مهم ترند.
با این وجود و تحت این شرایط، سیاست های سازمانی باز هم میتواند بر تهیه غذای کارمندان تاثیر بگذارد. به عنوان مثال ارگان هایی مانند دانشگاهها، مراکز نظامی و یا کارخانه های دور از شهر از مجبورند از آشپزخانه داخلی بهره ببرند یا از خدمات یک کترینگ به صورت توزیع در محل استفاده کنند. شرکتهای واقع در شهر نیز بسته به محل خود و دسترسی به کترینگ ها و رستوران های مجاور، قوانین و موازین مخصوص به خود برای تهیه غذای کارمندان را دارند.
"دسترسی به غذا و توزیعکنندگان آن بخشی از فرهنگ غذای سازمانی است"
.
.
.
.
فرهنگ غذای سازمانی بخش مهمی از فرهنگ حاکم بر هر سازمان است. هرچه مدیران و کارمندان در این زمینه به درک متقابل بهتری برسند، و به اهمیت غذا در سلامت و بهبود عملکرد فردی و جمعی عمیقتر پی ببرند؛ فارغ از کوچک یا بزرگ بودن مجموعه ؛ میتوانند به پیشرفت خود و سازمان شان کمک بیشتری کرده و در بالا بردن سطح فرهنگ سازمان نقش مهمی ایفا کنند.